مثل روزای بارونی

مثل روزای بارونی

در این وبلاگ خواهم گفت از ناصریا از خودم و علایق شخصیم و هر چه پیش آید.
مثل روزای بارونی

مثل روزای بارونی

در این وبلاگ خواهم گفت از ناصریا از خودم و علایق شخصیم و هر چه پیش آید.

مجنون...

 روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد.

مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟

مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!

نظرات 2 + ارسال نظر
مبینا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 19:12

سلام واقعا عالی بود

محسن دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:16

سلام....

بسیار زیبا بود

( پشت پرده لغو مراسم ناصرعبداللهی در: وبلاگ ناصریــــــا)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد