مثل روزای بارونی

مثل روزای بارونی

در این وبلاگ خواهم گفت از ناصریا از خودم و علایق شخصیم و هر چه پیش آید.
مثل روزای بارونی

مثل روزای بارونی

در این وبلاگ خواهم گفت از ناصریا از خودم و علایق شخصیم و هر چه پیش آید.

خاطرات مدرسه!

سلام دوستان خوبم 

امروز ایمیلی از یکی از دوستان خوبم برام رسید که به کلی دگرگونم کرد! شما هم این عکس ها رو ببینید و نظرتون رو برام بنویسید.   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

  

 

   

 

  

 

 

 

 

 

  

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

   

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

چطور بود؟! 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
majnon یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 16:04

عالی بود ویدای عزیزم . منو بردی به سالهای کودکی و دقایقی را در سر کلاسهای فارسی خودم سیر کردم ..........مخصوصا باز باران با ترانه .... که همیشه موقع بارش بارون بیادش هستم و عاشانه دوستش دارم.
مداد هم که یادش بخیر مداد پرچمی رو خیلی دوست داشتم. و موقعی که کوچک میشد با همکلاسیها مداد بازی میکردیم تو حیاط مدرسه .......و چه حیف که دیگه مدرسه ها حیاط ندارند .

وااای خودمم دقیقا همین حس رو داشتم...
من که هیچ وقت خاطرات خوب بچگیم رو فراموش نمی کنم!

نسرین مجید یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 22:41

رفتم به سی سال پیش .یادش به خیر . انگار یک پرده ای از روی مغزم کنار رفت . کودکی کجایی که یادت به خیر . یاد حسنک کجایی و تصمیم کبری و ... به خیر . یاد خانم ها سوادی و حیدری و طباطبایی و واعظ و ممقانی و دبستان کشوری میدان ۹ نارمک به خیر .

ممنون از احساس قشنگتون...

فروزان دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 00:04

چه روزگاری بود روزگار بچگی اون روزهایی که دلخوشیمون چند تا مداد رنگی بود
چه زود دلم برای بچه گیمون تنگ میشود
چه زود میگذره احساس قشنگی داشت بچگی
هنوز حال هوام مثل ناصریا هنوز بارانی است ولی الان حال وهوام بچگی دارم مینوسیم توی دفتر مشقم که ان مرد در زیر باران رفت و من منتظرش هستم تا برگردد
خیلی دوستت دارم ویداجان
دلم برات تنگ شده
جاوید ناصریا

جاوید یاد و نام ناصریا...

sepideh سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:02 http://deltange-naseria.blogsky.com


ویداااااااااااااااااا ....

داغ دلم تازه شد ....

بغضم گرفت .....

دلم واسه اون موقع‌ها خیلی تنگ شد ....

دقیقاً 5 شنبه‌ای که من خونتون بودم و تلویزیون داشت نشون میداد یک کلاس رو که صداکشی می‌کردن منو یاد دبستان انداخت و دلم گرفت ....

یادته؟!


آره گلم...
دلتنگ دلتنگم :-(

باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه...

تا عمر دارم اون روزها رو فراموش نمی کنم!!!

باز باران با ترانه
با گهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران...
یادم آرد روز باران.....
یادم آرد روز باران.......

بوشهر ... پایگاه هوائی ... دبستان شهید حسین زادگان ... بوی بارون ... بوی دریا ... بوی شرجی ... گرمای جنوب ... مگه میشه اون روزا رو از یاد ببرم؟؟؟!

رامین سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:36

خیلی جالب بود.واقعا دستت درد نکنه.قکر کنم هرکی این قسمتو ببینه یاده دوران دبستان و خاطره هاش بیفته.

حتما همین طوره. ممنون که سر زدی.

امیر پناهی پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:02

سلام.ساعت 10 صبح بود که در چت با هم آدرس وبلاگتو بهم دادی.الان که دارم اینو برات مینویسم ساعت 16:10 است.تا الان داشتم مطالبتو میخوندم.خیلی جالب بود.خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.الان دارم به شخصیت و دید باز و با نشاطی که داری فکر میکنم و اعتراف میکنم که بهت با این روح لطیفی که داری غبطه میخورم.آره حق داشتی با هام قرار نذاری!روح من مثل تو جلا نداره!
با آرزوی توفیق روز افزون
این کامنت رو دیروز بعد از ظهر گذاشته بودم ولی دی سی شدم ...

لطف دارید. ممنون از احساس زیباتون. حتما شما هم روح خیلی بزرگی دارید که این مطلب تا این حد روی شما تاثیر گذاشته.

ممنون که سر زدید.

hamidreza یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 15:06 http://www.lahzaha.com www.bia2.blog.af

سلام خیلی عالی بود ممنون

گل مینا دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 14:16 http://nasserabdollahi.blogsky.com

من دو سه سالی هست که اصلابه گذشته فکر نمی کنم و سعی کردم افسوس خوردن و بذارم کنار اما این عکسها حال و هوای قشنگی داشت یادش بخیر ...
صبح است اول مهر دل می تپد به شادی ...

مگه میشه اول مهر باشه و یاد دوران مدرسه نیفتاد؟!

ممنون مینای عزیزم که سر زدی.

اشکان دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 19:54

همه یادم رفته بودن.
داشت یادم میرفت که یه روز منم اونقدر معصوم و کوچولو با دنیایی اندازه دنیای کلاس اولی ها بودم.
ممنون از .....

ممنون از حضورتون.

نفس چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 23:33

سلم من اولین باره که میام به وبلاگتون ولی واقعا کیف کردم منو یاد بچگی انداختی کاش میتونستم برگردم به اونزمان دوست دارم از اول شروع کنم
آه ه ه ه ه ه ه ه چقدر دلم تنگه واسه اون موقع .
هر جا هستین موفق باشین
ان شا الله که همیشه شاد باشی دوست عزیز

سلام

خوشحالم که از این طریق تونستم برای دقایقی هم که شده به اون دوران و خاطرات قدیم ببرمتون.

ممنون از این که سر زدی دوست من.

مرد سرگردان سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:01

مرد سرگردان این شهرم
همدمی گمگشته را جویم

قصه ها دارد دل تنگم
بشنو امشب قصه می گوید

یک شب بارانی پائیز
آسمان ساز جدائی زد

او سفر کرد از دیار من
ساز نا أشنائی ها زد

مانده ام تنها و سرگردان
او نشان از من نمی گیرد

رفته ام از یاد او اما
یاد او در من نمی میرد......

نفس خسته چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 19:00 http://kavir1899.blogfa.com


کودکی مانندرویا بودورفت

شبنمی درحد دریا بودورفت

کودکی یک قصه ازمادربزرگ

درشب شیرین یلدا بودورفت

سلام!خیلی خیلی جالب بود به من هم سر بزن منتظرم

شعر زیبائی بود. ممنون !

حتما...

ماندانا ابری پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 http://www.manii.persianblog.ir

درود
ممنونم ویدای عزیز
بابت زنده کردن خاطرات کودکی

سلام خانم ابری عزیز

ممنون از حضورتون

همیشه سبز باشید...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:11

سلام عزیزم گرسنگی از کلم پرید مرسی یادی بخیر

sepideh دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 http://deltange-naseria.blogsky.com



سلام ویدا جان، حالت خوبه عزیزم؟!

وبلاگ دلتنگی‌هام آپدیت شد با:

روزشمار آذر و مرگ تدریجی من، تو و ناصریا ...

http://deltange-naseria.blogsky.com

اگه دوست داشتی به دیدنم بیا ...

روحش شاد، یاد و نامش ماندگار و گرامی ...

ملیح سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 http://adamkoki66.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
از وب تان خیلی خوشم امد من شما رو لینگ کردم
اگه دوست داشتی به کلبه ما هم سری بزن .
راستی از صفحه نظراتت خیلیخیلی خوشم امد به ما هم یاد بده ممنونم.

سلام

دوست من توی وبلاگ خودت جواب کامنتت رو گذاشتم.

فهیمه سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 14:41 http://gonjishkkocholo.persianblog.ir/

سلام ویدای گلم
چه وب جبامزه ای داری
من که خییلی خوشم اومد
اخسته نباشید
به منم سری بزن

ممنون دوست من...

ملیح سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:53 http://adamkoki66.blogfa.com/

سلام
شرمنده نتونستم لوگوی وبلاگمو پیدا کنم
میشه لطفا بیشتر کمکم کنید

خوب اگه بخوای باید لوگو درست کنی. همون قسمت لوگو توی صفحه مدیریت وبلاگ رو که بزنی راهنمائیت می کنه...
اگه سوال دیگه ای هم داشتی در خدمتم.

سامان چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:44

سلام.
متن پاک شده.
اگه میش دوباره بذارین.
من فقط نظرات رو خوندم و منتظر خوندن متنم.

متاسفانه ندارمشون:-(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد